اشکهایم بوی باران بهاری میدهد
نمنم است امّا صدای بیقراری میدهد
گر ببارد مظهر رحمت ولی هر روزوشب
خشم سیل خانمان کن یادگاری میدهد
چتر موهایت اگرچه کرده شب روز مرا
زیر سیل گریه هایم بر تو یاری میدهد
جمع کردی بافتی زنجیر کردی بر دلم
زخمِ آن خون دلم از دیده جاری میدهد
جمع موهایت به شکل دیگری هم چون کنی
دست زیبایت به آن شکل اناری میدهد
از کدامین سحر و با دست کدامین ساحر است
آنچه بر گیسوی تو پروردگاری میدهد
بهترین تشبیه من امّا بلور جان توست
آبگینه نور را از خود فراری میدهد
چون سبب شد جان تو تا پل زنم بر کوی دوست
حق هم از راه تو بر من شهریاری میدهد
خنجر دشنام جاهل چون به من زخمی زند
خنده هایت التیام، این زخم کاری میدهد
جامه تشبیه من بر قامت تو کوچک است
تو نگو این حرف بوی چوبکاریمیدهد
نشئگی می آورد تریاک تلخ اما بگو
زهر تریاکت چرا بر من خماری میدهد
چون بمیرد عاشقی بر قبر او روید گلی
گریه ات بر من گلم را آبیاری میدهد
مشتعل هم از هوای سرد می آید خوشش
برف و یخبندان که آمد پاسخ آری میدهد
بیت آخر را که گفتم چون به گوشم گفته اند
صحن عشقت خادمی افتخاری میدهد
با نظرای زیباتون دلگرمم میکنید یه عکس جدیدم تو آثار عکاسیم که تو پیوندای روزانه این وبلاگ لینکش کردم، گذاشتم. دوست داشتید ببینیدش